انگارهیچ کس در دنیا نیست
چه شب ساکتیست"انگارهیچ کس در دنیا نیست"
یاشایدهم...
من دردنیای کسی نیستم"دلم میخواست زمان را به عقب بر می گردانم
نه برای اینکه ، آنهایی که رفتند را باز گردانم
برای اینکه نگذارم آنها بیایند.....
خیلی سخته که اونقدر به تنهایی عادت کنی که نتونی با کسی قسمتش کنی...
تنها که میشوم باز هم دیوار اتاقم پناهم میدهد, تنها که باشی قدر دیوار را خوب می
دانی...
اتاقـــي کـــه تـــو را نـــدارد؛
تنهاســـت.
پنجــرهاي کـــه تــــو در آســتانهاش نمــيايــستي؛
تنهاست.
منظرهاي که تـــو نگاهــش نميکني؛
تنهاست.
تختي که تـــــو رويــش نميخوابي؛
تنهاست.
تختهسنگي که تــــو رويش نمينشـيني؛
تنهاست.
دستگيرهي در، که تــــو لمسش نميکني؛
تنهاست.
آن قاشقِ قديمي که مدتهاست با آن غـــذا نخوردهاي؛
تنهاست.
دريايِ پهناور حتــی ، که تــــو پايت را به آبش نميزني؛
تنهاست.
اين همه مثال کافي نــيست ؟؟
برايِ آنکه باور کنــي
"مــــن" که "تــــو" را ندارد؛
تنهاست؟!!!
نظرات شما عزیزان:
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:مسی گلم